با خوندن این کتاب متوجه شدم که آگدن، نه تنها رواندرمانگرِ ماهریه، بلکه به عنوان اولین اثر، قلم بسیار روان و شیوایی هم داره. داستان کتاب، خیلی تکاندهنده و تاثیرگذار بود و با تموم شدنش، من موندمو یک کتاب تموم شده و افکاری که هنوز لابهلای ورقای کتاب مونده.
توماس آگدن در این کتاب، زنی رو روایت میکنه که دو فرزند به نامهای ملودی ۱۵ ساله و وارن ۱۱ ساله داره. وارن از کودکی تا الان که یازده سالش شده، عادت به مکیدنِ انگشت دستش داره و این موضوع مادرش رو به شدت عصبی و خجالتزده کرده. مادرش هر کاری میکنه که این عادت از سر پسرش بیفته از دارو گرفته تا بستنِ دستش. اما پسرک لج کرده و همچنان به عادش ادامه میده و مادرش رو روز به روز عصبانیتر و غمگینتر میکنه.